رد شدن به محتوای اصلی

مرگ مجنون - جامی

طغراکش این فراق‌نامه

این رشحه برون دهد ز خامه

کز بر عرب یکی عرابی

مقبول خرد به خردهٔابی

سرزد ز دلش هوای مجنون

طیاره ز حله راند بیرون

بر عامریان گذشت از آغاز

جست از همه کس نشان او باز

گفتند که: یک دو روز بیش است،

کز وی دل این قبیله ریش است

نی دیده کسی ز وی نشانی

نی نیز شنیده داستانی!

برخاست عرابی و شتابان

رو کرد ز حله در بیابان

چون یک دو سه روز جستجو کرد

نومید به راه خویش رو کرد

ناگاه نمود زیر کوهی

جمع آمده وحشیان گروهی

شد تیز به سویشان روانه

مجنون را دید در میانه

با آهوکی سفید و روشن

همچون لیلی به چشم و گردن

بر بالش خاک و بستر خار

جان داده ز درد فرقت یار

همخوابه چو دیده ماجرایش

او نیز بمرده در وفایش

گردش دد و دام حلقه بسته

شاخ طرب همه شکسته

از سینهٔ آهو آه‌خیزان

وز چشم گوزن اشک‌ریزان

کردش چو نگاه در پس پشت

بر ریگ نوشته دید ز انگشت

کوخ! که ز داغ عشق مردم!

بر بستر هجر جان سپردم!

شد مهر زمانه سرد بر من

کس مرحمتی نکرد بر من

یک زنده، غذا چو من نخورده

یک مرده، به روز من نمرده

بشکست شب صبوری‌ام پشت

و ایام به تیغ دوری‌ام کشت

کس کشتهٔ بی‌دیت چو من نیست

محروم ز تعزیت چو من نیست

نی بر سر من گریست یاری

نی شست ز روی من غباری

نز دوست کسی سلامی آورد

در پرسش من پیامی آورد

شد شیشهٔ چرخ بر دلم تنگ

زد شیشهٔ زندگی‌م بر سنگ

تا حشر خلد به هر دل ریش

این شیشهٔ ریزه‌ریزه چون نیش

چون اهل حی این خبر شنیدند

بر خود همه جامه‌ها دریدند

از فرق عمامه‌ها فکندند

مو ببریدند و چهره کندند

یکسر همه اهل آن قبیله

از صدق درون، برون ز حیله

گشتند روان به جای آن کوه

بر سینه هزار کوه اندوه

دل پر غم و درد و دیده پر خون

راه آوردند سوی مجنون

هر کس ره ماتمی دگر زد

بر دل رقم غمی دگر زد

آن خورد دریغ بر جوانی‌ش

وین کرد فغان ز ناتوانی‌ش

آن گفت ز طبع نکته‌زای‌اش

وین گفت ز نظم جانفزای‌اش

ز آن شور و شغب چو بازماندند

چون مه به عماری‌اش نشاندند

همخوابهٔ مرده را ز یاری

با او کردند هم‌عماری

اظهار بزرگواری‌اش را

عامرنسبان عماری‌اش را

بر گردن و دوش جای کردند

رفتن سوی حله رای کردند

در هر گامی که می‌نهادند

صد چشمه ز چشم می‌گشادند

در هر قدمی که می‌بریدند

صد ناله ز درد می‌کشیدند

از دجلهٔ چشمشان به هر میل

شط بر شط بود، نیل در نیل

آهسته همی‌زدند گامی

فریادکنان به هر مقامی

چون نغمهٔ درد و غم سرایان

آمد ره دورشان به پایان،

خونابهٔ غم کشیدگان‌اش

شستند به آب دیدگان‌اش

چاک افکندند در دل خاک

جا کرد به خاک با دل چاک

و آن دم که شدند مهربانان

دامن ز غبار او فشانان

هر یک به مقام خویشتن باز

مجروح ز دور چرخ ناساز،

در ریخت ز دشت و در دد و دام

کردند به خوابگاهش آرام

در پرتو آن مزار پر نور

گشتند ددان ز خوی بد، دور

آری، عاشق که پاکبازست،

عشقش نه ز عالم مجازست

قلبی ببرد ز جان قلاب

گردد مس قلب او زر ناب

مجنون که به خاک در، نهان شد

گنج کرم همه جهان شد

هر کس ز غمی فتاده در رنج

زد دست طلب به پای آن گنج

ز آن گنج کرم مراد خود یافت

گر یک دو مراد جست، صد یافت

روی همه، در حظیره‌اش بود

چشم همه، بر ذخیره‌اش بود

شد روضهٔ جان، حظیرهٔ او

رضوان ابد، ذخیرهٔ او

آرند که صوفی‌ای صفا کیش

برداشت به خواب پرده از پیش

مجنون بر وی شد آشکارا

با او نه به صواب مدارا

گفت: «ای شده از خرابی حال،

بر نقش مجاز، فتنه سی سال!

چون کرد اجل نبرد با تو،

معشوق ازل چه کرد با تو؟»

گفتا: «به سرای عزت‌ام خواند

بر صدر سریر قرب بنشاند

گفت: ای به بساط عشق گستاخ!

شرم‌ات نمد که چون درین کاخ،

خوردی می ما ز جام لیلی،

خواندی ما را به نام لیلی؟

بر من چو در عتاب بگشود

با من بجز این عتاب ننمود»

جامی! بنگر! کز آفرینش

هر ذره به چشم اهل بینش

از زخم ازل، شکسته‌جامی‌ست

گرداگردش نوشته نامی‌ست

در صاحب نام، کن نشان گم!

در هستی وی، شو از جهان گم!

تا بازرهی ز هستی خویش

وز ظلمت خودپرستی خویش

جایی برسی کز آن گذر نیست

جز بی‌خبری از آن خبر نیست

با تو ز جهان بی‌نشانی

گفتیم نشان، دگر تو دانی!

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

کتاب خرد و آزادی: از جان لاک تا اُرُد بزرگ

        کتاب خرد و آزادی: از جان لاک تا اُرُد بزرگ به کوشش : ناهید ناظری با همکاری هوش مصنوعی   (عضو انجمن دیالکتیک در فلسفه اُرُدیسم - ونکوور کانادا)     فهرست:   فصل اول: مقدمه‌ای بر گذار اروپا از دیکتاتوری به دموکراسی . 4 فصل دوم: جان لاک و ارد بزرگ .. 6 فصل سوم: ولتر و ارد بزرگ .. 9 فصل چهارم: ژان ژاک روسو و ارد بزرگ .. 11 فصل پنجم: دیوید هیوم و ارد بزرگ .. 14 فصل ششم: امانوئل کانت و ارد بزرگ .. 17 فصل هفتم: گئورگ ویلهلم فریدریش هگل و ارد بزرگ .. 19 فصل هشتم: جایگاه فلسفه اردیسم در جهان امروز . 22 فصل نهم: نتیجه‌گیری .. 25   مقدمه   تاریخ بشر مملو از تلاش‌های مستمر برای گذار از نظام‌های بسته و استبدادی به جوامع آزاد و دموکراتیک است. از انقلاب‌های بزرگ سیاسی گرفته تا تغییرات اجتماعی و فرهنگی، این گذارها همواره با چالش‌ها و موانع بسیاری همراه بوده‌اند. در این مسیر، فلسفه به‌عنوان یکی از ابزارهای اصلی تفکر انسانی، نقشی حیاتی ...

انسان‌گرایی فیلسوف اُرُد بزرگ در برابر امپریالیسم الکساندر دوگین . ناهید ناظری

    انسان‌گرایی در برابر امپریالیسم ناهید ناظری   انجمن دیالکتیک در فلسفه اُرُدیسم ونکوور - کانادا Dialectics in the philosophy of Orodism ­­   این کتاب را تقدیم می کنم به: همه عاشقان حکمت و فلسفه اُرُدیسم     فهرست     فصل اول - پیدایش و اصول بنیادین دیدگاه‌ها 4   فصل دوم - نقش اخلاق و ارزش‌ها در نظام‌های فلسفی   7   فصل سوم - انسان‌گرایی در برابر اقتدارگرایی   11   فصل چهارم - تحلیل تأثیرات جهانی و محلی فلسفه‌ها 14   فصل پنجم - جمع‌بندی و تحلیل نهایی   17         فصل اول - پیدایش و اصول بنیادین دیدگاه‌ها   مقدمه تاریخ فلسفه همواره بستر شکل‌گیری دیدگاه‌هایی بوده است که با هدف تبیین زندگی انسانی، روابط اجتماعی، و معنای وجودی انسان ارائه شده‌اند. در این میان، فیلسوفان برجسته‌ای چون اُرُد بزرگ و الکساندر دوگین دو جریان فکری برجسته اما متضاد را نمایندگی می‌کنند. این دو فیلسوف با دیدگاه‌هایی بنیادین، ایده‌هایی درباره ...